2022-02-19 00:30:44
هومان، احساس میکنم مدت زیادیست احساساتم را سرکوب کردهام. خودت من را میشناسی، احساساتی هستم، هیجاناتم را به راحتی بروز میدهم. اما برای مدت زیادی، از ترس از اینکه آسیب ببینم، خودم را سرکوب کردم، بروز ندادم، سکوت کردم، اگر خواستم بلند به کسی بگویم دوستت دارم، نگفتم. به جز نزدیکانم، آن هم با ترس.
هومان، احساس میکنم آدم بدون احساس، کمتر آسیب میبیند، کمتر ناراحت میشود. اما راستش را بخواهی، زندگیام را که به عقب برگرداندم، فهمیدم بهترین، یا بهتر است بگویم با ارزشترین لحظاتم را همان موقع ها داشتم که با احساس زندگی کردم. با احساس آسیب دیدم، با احساس خندیدم، با احساس گریه کردم، با احساس متنفر شدم، با احساس بخشیدم.
فکر میکنم آسیب دیدن با احساساتم را بیشتر دوست دارم تا خاموش کردنشان. فکر میکنم ترجیح میدهم وقتی ناراحتم، درحال بستنی خوردن جلوی تلوزیون موقع دیدن صحنه غمانگیز فیلم موردعلاقهم گریه کنم. ترجیح میدهم اینجا پیش تو از احساساتم بگویم و اینکه چطور بروز ندادنشان باعث دور شدن از خودم شده.
هومان، میخواهم بگویم دوستت دارم، و ممنونم از اینکه برای گوش دادن به حرفهایم، کنار پنجرهی بزرگ با دو تا صندلی راک، با همان نوشیدنی همیشگیمان، من چای تو هات چاکلت یا شیر کاکائوی داغت، من را مهمان میکنی.
راستی، الان زمستان است، آخرین بار در چله گرما چای نوشیدیم، فکر میکنم در زمستان هم چای بچسبد، نه؟ دوستانمان میگویند چای در هر زمان میچسبد. دوستانمان را هم دوست دارم.
نوشیدنیات را تا سرد نشده بنوش، من عاشق مزه گاها گس چای هستم.
- ad vos
433 views21:30